۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

یادداشت

آکادمی به مثابه محصولی اجتماعی
ايمان واقفی

1- فضا (space) تولیدی اجتماعی است و نه ماهیتی از پیش تعین شده و قائم بالذات. برای درک بهتر این موضوع لازم است فهم مسلط از فضا را فرو گذاریم. فهمی که ما را پرتاب شده درون ساختارهای صلب و مستحکم می¬پندارد و لاجرم نقش فعالانه سوژه را نادیده می¬انگارد. فضاهای اجتماعی نوعی اعمال قدرت میان عاملان (Agents) است. عاملانی که هر کدام صاحب نوع و میزانی از سرمایه¬اند(سرمایه اقتصادی، فرهنگی، نمادین و نظامی ) و قدرت خود را از خلال این سرمایه¬ها اعمال می¬کنند. تجلی این اعمال قدرت در تولید "معنا" و "مناسبات اجتماعی" است که در نهایت توسط رسم، قانون و هنجار مادیت پیدا می¬کند، بگونه¬ای که کردارهای کنشگران "کدگذاری" می¬شود. اینچنین است که بعضی از کدهای رفتاری "مثبت" و "موجه" تلقی می-شوند و برخی دیگر "منفی" و "ناموجه". به همین منوال فضاهای اجتماعی از سوی سرمایه¬داران (به معنای بوردیویی¬اش)، استعمار می¬گردد و زیست¬جهان¬های دیگر در تلاش برای تولید معناها و روابطی دیگر، سرکوب می¬گردند.
2- آنچه وجهی تراژیک به داستان تولید فضا می¬بخشد، ته¬نشین شدن و رسوب این مناسبات و معناهاست. "نگاه طبیعی" داشتن به واقعیت اجتماعی و اغفال از شکنندگی آن منتج به بازتولید آنچه تا پیش از این در فضا جاری بوده، می¬شود. رسوب مناسبات و ته¬نشین شدن روابط اجتماعی به دو صورت انجام می¬پذیرد:
الف) در فضاهای اجتماعی: در بعد جغرافیایی فضا، ساختمان ها و بناهایی وجود دارد که هر کدام قوانین خاص خود را دارد. درب بیمارستان، گیت فرودگاه، میله های زندان و حراست ورودی دانشگاه، هر کدام نماد و نشانه¬ای است که خبر از آغاز فضایی جدید با قوانین مختص به خود می¬دهد. این قوانین هر کدام به منظور تنظیم گونه ای خاص از کردار طرح¬ریزی شده است.
ب) در بدن افراد : قوانین و رسوم اعمال شده خود را در بدن¬های ما تجسم می¬بخشند. ما در مواجهه با فضاهای مختلف ژست¬ها و لحن¬های متفاوتی را انتخاب می¬کنیم. به همین شکل است که قدرت اعمال شده در فضا را به بدن خود گره می¬زنیم و بدان مادیت می¬بخشیم.
از این رو، روابط و مناسبات تولید شده توسط سرمایه¬داران (به معنای بوردیویی سرمایه) به صورت کردارهای عادت¬وار در ما رسوب و به شکل "کدهایی" بازتولید می¬گردد.از همین روست که ما "به-سادگی" می¬دانیم که در هر فضای اجتماعی چه رفتاری از خود نشان دهیم.
3- بوردیو دولت را دارنده متاسرمایه (Meta Capital) می¬داند. یعنی دارنده انحصاری بعضی از اشکال سرمایه (به خصوص حق اعمال نیروی فیزیکی و خشونت). دولت از طریق موسسات تابعه خود (وزارت¬خانه¬ها، دانشگاه¬ها و ...) درصدد نرمالیزه کردن و کدگذاری کردارهاست. او این کار را با مشخص کردن مشروعیت بعضی کردارها و عدم مشروعیت برخی دیگر انجام می-دهد.
از سویی دیگر دارنده مناسرمایه از طریق اتمیزه کردن کنشگران و مقابله با ایجاد پیوندهای اجتماعی میان آنان سعی در کاهش سرمایه عاملان(Agents) دیگر دارد. چراکه شکل¬گیری شبکه اجتماعی دستکم به معنای افزایش سرمایه اجتماعی است و این بالقوه می¬تواند بدیلی برای محصول اجتماعی (فضا) تولید شده توسط دولت باشد. بنابراین معناها و روابط اجتماعی دیگرگون که توسط کنشگران اتمیزه شده تولید خواهند شد، ره به جایی نمی¬برند. چراکه آنان در فضاهای اجتماعی خود، سرمایه اندکی در اختیار دارند و لاجرم مغلوب همیشگی آن قدرت برتراند.
4- تولید فضای اجتماعی اما وجهی دیگر نیز دارد. وجهی که سراسر متضاد با رویه تراژیک آن است و آن "خلاقیت سوژه" است. سوژه بازاندیش (Reflective) است. اگر همچون رفتارگرایان به تمایز میان رفتار (Behavior) و کنش (Action) قائل باشیم، این آگاهی سوژه است که به او قدرت انجام کنش را می¬دهد. بر همین اساس است که ما می¬توانیم از کدهای رفتاری "رمزگشایی" کنیم و به خلق کنش¬هایی جدید با معناهای تازه نائل آییم. همین رویه خلاق تولید فضاست که امکان زیست در "حاشیه¬ها" را به سوژه می¬دهد. به عبارت دیگر در فرایند تولید فضا، ما مواجه با یک "فضای تام" نیستیم (وام گرفته شده از مفهوم نهاد تام (Total Institution) گافمن، که بر نهادهایی اشاره دارد که در آن کنترل فضا کاملا در دست صاحبان آن است و عملا امکان خلاقیت سوژه امری ممتنع می¬نماید.). آگاهی از این امر ما را برآن می-دارد تا فضا را عرصه امکان بدانیم و نه قلمرویی محتوم. این همان کلیدی است که سالیان دراز استعمارگران فضای اجتماعی سعی در پنهان کردنش داشتند. تلاش برای نشان دادن معنا و مناسبات اجتماعی "رسمی"، به عنوان تنها معنا و مناسبات اجتماعی پذیرفته شده از سوی "مردم" نیز در همین راستاست. به همین جهت کنشگرانی که دست به خلق معنا و روابط اجتماعی دیگر می¬زنند، از سوی سرمایه¬داران و استعمارگران فضاهای اجتماعی، متجاوز و متخطی خطاب می-شوند. جرم آنان همه این است که سعی در برساختن فضای اجتماعی خود را دارند. در این جاست که تولیدی به غیر از تولید رسمی مغضوب شناخته می¬شود و مستوجب کیفر
5- آکادمی به مثابه یک فضای اجتماعی، خود عرصه مبارزه میان قدرتمندان و سرمایه¬داران از یکسو، و سوژه های خلاق از سویی دیگر است: رویارویی "متن" و "حاشیه". تقابل "استعمارگران" و "استعمارزدایان".
آکادمی امروزین فرزند قبض و بسط تاریخی همین رودررویی هاست. گویی از پس نبرد تاریخی تولید آکادمی، آنچه امروز پیش¬روی ماست، انقباض فزاینده¬ی آکادمی است که نه از آن دانش برون می¬آید و نه دانشجو. امروز دارنده متاسرمایه چنان آکادمی را قبضه کرده که بسط آن نیازمند به هم پیوستن سوژه های اتمیزه شده و خلاقیت مطرودان است. هم آنان که با مکانیزمهای طرد از مرکز به حاشیه رانده شده اند. هم آنان که صدایشان جز خودشان گوشی نیست. هم آنان که با استهزاء گرفتن ستاره از ادامه تحصیل در آکادمی رسمی محروم گشتند و هم آنان که با بدعت محرومیت از خوابگاه سر نابارور کردنشان است.
6- "آکادمی موازی" بدیل آکادمی رسمی است. حاشیه¬ای است که اگرچه پای در آکادمی رسمی دارد، اما اندیشه بدیل بودن در سر می¬پروراند. آکادمی موازی فضایی عمومی¬ای است برای مطرودان و محذوفان که آنچه در آکادمی رسمی حق به زبان آورده شدن ندارد، در آن بیان شود. آکادمی موازی عرصه¬ای است که در آن سرمایه های درون باش فضای اجتماعی علم (دانش) به عاملان قدرت می¬بخشد و نه چون آکادمی رسمی سرمایه برون باش (نیروی فیزیکی و رانت¬های سازمانی).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر